دکتر وحید یامینپور: وضع تقابلی میان طرفداران نظام و معترضین بسیار سریع تر از تصورها و پیش بینی ها به سامان آمد و آنچه «جنبش» نامیده می شد در عرض چند ماه به یک «گروه» با مختصات قابل توصیف تبدیل شد. می توان راهپیمایی روز قدس را آغاز آشکارگی این افول و اضمحلال دانست، کمااینکه در اتفاقات بعد یعنی 13 آبان و اکنون 16 آذر که هر دو به عنوان نقاط عطف تحرکات سیاسی اغتشاش گران دانسته می شد، این افول و اضمحلال به عیان مشاهده شد. شواهد و شنیده ها از طرفی حاکی از درماندگی و دستپاچگی رهبران سیاسی اغتشاشات و از طرفی حکایتگر آرامش خاطر طیفی از طرفداران نظام است؛ لیکن در این میان جریان های دانشجویی انقلابی در این اندیشه اند که با این اقلیت مخالف نظام که هرازگاهی فرصت ظهور سیاسی و رسانه ای پیدا می کنند و ایام و مقاطع خاص را به مجالی برای تحرکات دوباره تبدیل می کنند، چه باید کرد؟
در جامعه شناسی انقلاب، حرکت های اعتراضی را در دو مؤلفهی سطح و عمق مورد بررسی قرار می دهند. هر گاه حرکت های اعتراضی از حیث حجم، گستردگی و فراگیری به حدی برسد که بتوان گفت اکثریت جامعه به آن پیوسته اند، می توان جامعه را در آستانهی وقوع وقوع یک انقلاب یا تغییر جدی دانست. ولی حجم و فراگیری کافی نیست؛ حرکت های اعتراضی برای منجر شدن به یک تحول و دگرگونی جدی، به عمق و منطق قوی اعتراضی نیز نیاز دارند. به علت دیگر معترضین باید برای برهم زدن وضع موجود و ساختارشکنی که طبعاً مستلزم هزینه های انسانی است، منطقی قوی داشته باشند. انقلاب های نرم اساساً بهخاطر منتفی بودن این دو مؤلفه –یعنی فراگیری و عمق حرکت های اعتراضی- جایگزین انقلاب های سخت می شوند. در خصوص اوضاع ایران ریزش دفعی معترضین حکایتگر فقدان یک منطق قوی اعتراضی در میان اغتشاشگران است. طبیعتاً به ازای هر یک روز فاصله از حادثه ی هیجانی انتخابات، معترضین برای ادامه روش اعتراضی خود که همراه با برچسب های ناخوشایند اجتماعی است، بدنبال مبنایی منطقی برای ادعاهایی هستند که آنها را به شهروندان نابهنجار یا «اغتشاشگر» بدل کرده است.
کسانی که از ابتدای مهر امسال بطور مستمر در فضای دانشگاهی کشور حضور داشته اند اذعان می کنند که روز به روز از شدت واکنش های دانشجویان سمپات با جریان اعتراضی کاسته شده است؛ دیگر از ادعاهای رادیکال و ساختارشکنانه خبری نیست و ادبیات احساسی و هیجانی روزهای اول به شدت افول کرده است. طبیعی است که شعار و غلیان احساسات که همیشه پاشنهی آشیل تحرکات دانشجویی بوده است، برای همیشه پاسخگو نیست و اگر رهبران سیاسی معترضین نتوانند به سرعت زمینهی ابتنای حرکت اعتراضیشان را بر مبانی عقلانی و اصولی فراهم کنند، جنبش از داخل می پوسد و از احساس تعلق اعضا به آرمان اعتراضی اثری نمی ماند.
تحلیل نه چندان پیچیدهی بیانیه های پی در پی و تکراری میرحسین موسوی نشانگر آن است که او نتوانسته چنین زمینه ای را فراهم کند و همچنان به روش شعاری و هیجانی روزهای ابتدایی اغتشاشات در خرداد و تیر امسال ادامه می دهد. دیگر رهبران سیاسی اغتشاشات هم یا مانند سیدمحمد خاتمی سکوت کرده اند، یا مانند کروبی روش های لمپن و باورناپذیر را در پیش گرفته و یا در جریان محاکمات از گذشتهشان برائت جسته اند. بنابراین کاملاً قابل پیش بینی است که ادامه روند اعتراضات همواره سیر نزولی و به سمت صفر خواهد داشت، هر چند چنانکه از ابتدای انقلاب شاهد آن بوده ایم هیچگاه به صفر نخواهد رسید.
با این مقدمات باید ملاحظاتی در ادامهی فضای تقابلی دانشجویان انقلابی با اقلیت اغتشاش گر در نظر داشت:
نخست اینکه دانشجویان با اطمینان از این افول و پوسیدگی غیرقابل احتراز اغتشاشگران، هیچگاه نباید زمینهی تعمیق حرکت های اعتراضی را فراهم کنند. آنها تاکنون دلیل قانع کننده ای برای ادامهی روش خود نداشته اند ولی ممکن است این بهانه را از لابلای اشتباه دانشجویان انقلابی فراهم کنند. دو شعار اصلی همواره متن این بهانه بوده است. یکی «کشته سازی» و «مظلوم نمایی» که می تواند زمینه ساز برخوردهای خشن و سخت دانشجویی را فراهم کند و دیگری ادعای «خفقان» و فقدان «آزادی بیان» که سالهاست دستمایهی تحریک دانشجویان قشری نگر بوده است. طبیعی است اغتشاشگران برای رسیدن به این مقصود، راهبرد خود را تحریک غیرت و تعصب انقلابی دانشجویان بسیجی متمرکز خواهند کرد. رفتارهایی مانند توهین به مقدسات دینی یا مقام معظم رهبری و یا پاره کردن عکس شهدا یا امام راحل(ره) از این دست است؛ اتفاقی که از 16 آذر 9 سال پیش در حضور خاتمی در دانشگاه علم صنعت آغاز شد.
اما مهمترین اتفاق در تسریع افول و اضمحلال این اغتشاشات، جدی گرفتن «کرسی های آزاد اندیشی» است. فقدان منطق اعتراضی بسیار سریع تر از پیش بینی ها حلقه های خاکستری دانشجویان را از اطراف اقلیت اغتشاشگر پراکنده کرده است. حقیقت این است که سوءاستفاده از شعارهای احساسی و بهره برداری منافقانه از نمادهای دینی توسط میرحسین موسوی و همراهانش موجب جذب برخی و یا حداقل تشکیک در بخشی از بدنهی دانشجویی شده است. تنها راه و سریعترین راه عبور از این ابهام، اثبات پوچی و بی مبنایی اعتراضات است و این راه فقط از مسیر گفتگوهای دانشجویی می گذرد. موضعگیری و جنجال سازماندهی شدهی اقلیت اغتشاشگر علیه تریبون های آزاد و جلسات سخنرانی با هدف نگه داشتن سطح اعتراضات در فضای احساسی هیجانی و جلوگیری از ورودش به چارچوب منطق است.
دانشجویان انقلابی باید متوجه باشند که زمان به نفع گفتمان منطقی حامیان انقلاب در جریان است و نتیجهی قطعی این روند -همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند- اضمحلال قطعی خط نفاق جدید و اقتدار بیش از پیش جریان اصیل انقلابی است و دست آخر اینکه این زیرکی جنبش دانشجویان انقلابی است که کاهش تلفات فرهنگی، شتاب در روند افول این جریان و تحقق نتیجه ی مبارک آنرا بدنبال خواهد داشت.
کلمات کلیدی: